آثار جهل مشرکان (قرآن)آثار جهل مشركان با توجه به آیات قرآن عبارتند از: ۱ - اعراض از هدايتجهل بيشتر مشركان مکّه به منشأ بودن خدا براى امنیّت و رفاه اقتصادى آن شهر، عامل اعراض آنان از پذيرش هدايت الهى (اسلام): «وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛آنها گفتند: ما اگر هدایت را همراه تو پذيرا شويم، ما را از سرزمينمان مىربايند. آيا ما حرم امنى در اختيار آنها قرار نداديم كه ثمرات هر چيزى از هر شهر و ديارى به سوى آن آورده مىشود كه رزقى است از جانب ما؟! ولى بيشتر آنان نمىدانند.» ۲ - انكار معادجهل مشرکان، عامل انكار معاد از سوى ايشان: «وَ قالُوا ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ؛آنها گفتند: چيزى جز همين زندگى دنياى ما در كار نيست؛ گروهى از ما مىميرند و گروهى جاى آنها را مىگيرند؛ و جز طبيعت روزگار (طبيعت) ما را هلاک نمىكند. آنان به اين سخن كه مىگويند علمى ندارند، بلكه تنها گمانى بىپايه دارند.» ۳ - تعصّبتعصّب بيجاى مشركان، ناشى از جهل اكثريّت آنان: «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ • ... وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛و هنگامى كه آيات ما بر آنها خوانده مىشود، مىگويند: شنيديم؛ چيز مهمّى نيست؛ اگر بخواهيم مثل آن را مىگوييم؛ اينها همان افسانههاى پيشينيان است! ... ولى بيشتر آنها نمىدانند.» ۴ - تقاضاى معجزات ويژهتقاضاى معجزات ويژه از سوى مشركان به انگيزه ناتوان كردن پیامبر صلیاللهعلیهوآله، ناشى از جهل آنان به قدرت خداوند: «... قُلْ إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛.. بگو: خداوند، قادر است كه نشانهاى نازل كند؛ ولى بيشتر آنها نمىدانند.» پيشنهاد معجزه به قصد ناتوان كردن (پيامبر صلىاللهعليهوآله) ناشى از جهل مشركان به مقام الوهى بود. ۵ - تكذيب قرآنتکذیب قرآن از سوى مشركان، بر اثر جهل و نادانى آنان به همه جوانب آن: ۱. «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ ...؛ولى آنها از روى علم و دانش قرآن را انكار نكردند؛ بلكه چيزى را تكذيب كردند كه آگاهى از آن نداشتند، در حالى كه هنوز واقعيتش بر آنان روشن نشده بود!....»مقصود از «بما لميحيطوا بعلمه» يا «همه قرآن» است يا بخشى از آيات آن. ۲. «وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛و هنگامى كه آيهاى را به آيه ديگر مبدّل كنيم و حكمى را نسخ نماييم و خدا بهتر مىداند چه حكمى را نازل كند. آنها مىگويند: تو بر خدا افترا مىبندى! امّا اكثر آنها حقيقت را نمىدانند.» ۶ - سرگرمى به دنياجهل مشركان به واقعى بودن حيات آخرتى، سبب سرگرمى آنان به دنیا: «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ؛اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست؛ و فقط سراى آخرت، سراى زندگى واقعى است، اگر مىدانستند.» ۷ - فرزندكشىاقدام مشركان عصر جاهلی به کشتن فرزندان، برخاسته از سفاهت و جهالت آنان: «قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ؛به يقين كسانى كه فرزندان خود را از روى سفاهت و نادانى كشتند، گرفتار خسران شدند؛ زيرا آنچه را خدا به آنها روزى داده بود، برخود حرام كردند؛ و بر خدا افترا بستند. آنها گمراه شدند؛ و هدايت نيافتند.» ۸ - نسبت فرزند به خدانسبت فرزند به خدا، از سوى مشركان، پندارى باطل و از سر جهل و نادانى: ۱. «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَصِفُونَ؛آنان براى خدا همتايانى از جنّ قرار دادند، در حالى كه آنها مخلوق او هستند؛ و براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى قائل شدند؛ منزّه است خدا، و برتر است از آنچه وصف مىكنند!» ۲. «قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً ... أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛گفتند: خداوند فرزندى براى خود انتخاب كرده است. ... آيا چيزى را كه نمىدانيد به خدا نسبت مىدهيد؟!» ۳. «وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً • ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِباً؛و نيز آنها را كه گفتند: خداوند، فرزندى اختيار كرده است، انذار كند. نه آنها هرگز به اين سخن يقين دارند، و نه پدرانشان. سخن بزرگى از دهانشان خارج مىشود! آنها فقط دروغ مىگويند!» ۹ - پانویس۱۰ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۰، ص۱۹۷، برگرفته از مقاله «مصادیق جاهلان (آثار مشرکان)». |